تاریخچه دومینیکا، هرآنچه باید بدانید از اول
در ابتدای مقاله نیاز هست به این مسئله اشاره کنیم که دومینیکا و جمهوری دومینیکن که اغلب با یدیگر اشتباه گرفته میشوند هیچ ربطی به یکدیگر ندارند، به جز اینکه هر دو توسط کاشف ایتالیایی کریستف کلمب در طول دو سفر اول خود به آمریکا کشف شدهاند. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره تفاوت این دو اینجا کلیک نمایید.
تاریخ جمهوری دومینیکن. جمهوری دومینیکن دو سوم شرقی هیسپانیولا، دومین جزیره بزرگ زنجیره انتیل بزرگ در دریای کارائیب را اشغال می کند. هائیتی یک سوم غربی جزیره را اشغال کرده است. دومینیکن ها بی نظمی سیاسی و مدنی، تنش های قومی، رونق و رکود صادرات گرا و دوره های طولانی حکومت نظامی، از جمله اشغال هائیتی (1822-44)، دیکتاتوری سرکوبگر رافائل تروجیلو (1930-61) و مداخلات نظامی توسط ایالات متحده را تجربه کرده اند. (1916-24 و 1965-66). با این حال، مشکلات این کشور در مقایسه با هائیتی کاهش یافته است.
در زمان اولین فرود کریستف کلمب در هیسپانیولا در سال 1492، مردم کارائیب، که دریای کارائیب به نام انها نامگذاری شده است، در Taino (مردم اراواک)، که قبلا در انجا مستقر شده بودند، طعمه بودند. این دو ملت جوامع روستایی مبتنی بر کشاورزی، ماهیگیری و شکار و جمع اوری داشتند، اما انها کمتر از تمدن های بزرگ پیش کلمبیایی مکزیک، امریکای مرکزی و پرو پیشرفته بودند.
کلمبوس یک مستعمره کوچک در ساحل شمالی تاسیس کرد، اما مردم بومی اولین مهاجران را قتل عام کردند. او بازگشت و مستعمره دوم را تاسیس کرد، اما گزارش های مربوط به طلای فراوان در جنوب به سرعت اسپانیایی ها را به ترک پاسگاه شمالی سوق داد و (1496) شهر سانتو دومینگو را در ساحل کارائیب پیدا کرد.
دوران استعمار در دومینیکا
هیسپانیولا اولین منطقه در دنیای جدید بود که اثر کامل سیاست استعماری اسپانیا را دریافت کرد. قدیمی ترین کلیسای جامع، صومعه و بیمارستان در قاره امریکا در این جزیره تاسیس شد و اولین دانشگاه در سانتو دومینگو در سال 1538 تاسیس شد. اولین ازمایشات در حکومت امپراتوری اسپانیا نیز در انجا انجام شد. خطوط طبقاتی و کاست به شدت کشیده شد و کلیسای کاتولیک روم به عنوان بازوی راست قوی اقتدار زمانی خدمت کرد. درنتیجه یک جامعه و اقتصاد بی رحمانه و استثمارگر مبتنی بر برده داری به وجود امد.
در طول نیم قرن اول حکومت اسپانیا، معادن غنی هیسپانیولا و زمین های سرسبز ثروت فراوان را به ارمغان اورد و به عنوان مرکز اداری امپراتوری رو به رشد امریکا اسپانیا خدمت کرد. با این حال، بیماری های اروپایی و رفتار وحشیانه جمعیت بومی را نابود کرد و تاج و تخت اسپانیا به زودی به فتوحات سوداورتر در مکزیک و پرو تبدیل شد، جایی که طلا و نقره به راحتی در دسترس بود. اسپانیایی های جاه طلب تر مهاجرت کردند.
برای بخش بهتری از سه قرن بعد، هیسپانیولا به عنوان یک منطقه عقب مانده نادیده گرفته شده و فقیر امپراتوری اسپانیا باقی ماند. حملات پی در پی غارتگران، هلندی ها و فرانسوی ها و دزدان دریایی جزیره را ویران کرد. در نهایت، تاج و تخت اسپانیا ادعاهای فرانسه را در مورد یک سوم غربی هیسپانیولا به رسمیت شناخت، منطقه ای که به سنت دومینگو (هائیتی امروز) تغییر نام یافت ؛ یک مستعمره موفق تولید شکر بر اساس برده داری سیاه در انجا بزرگ شد. مستعمره اسپانیا نیز رونق اقتصادی متوسطی را در قرن هجدهم به عنوان محصول رفاه سنت دومینگو تجربه کرد، اما جمعیت ان تنها به حدود 100،000 رسید – حدود یک پنجم مستعمره فرانسه.
مبارزات قدرت و ملی گرایی دومینیکا
توسن لوورتور
در سال 1795 اسپانیا دو سوم شرقی هیسپانیولا را به دلیل شکست در جنگ هایی که در اروپا در جریان بود، به فرانسه واگذار کرد. در همین حال، شورش بردگان در سنت دومینگو اغاز شده بود، که با تمایل ازاد شدگان مخلوط نژادی برای حقوق سیاسی، شرایط غیر انسانی که تحت ان سیاه پوستان برده مجبور به کار می شدند، و جریان های انقلابی که در ان فرانسه را در بر می گرفت، ملتهب شده بود. به رهبری توسن لوورتور، هائیتیاییها نه تنها موفق به کنار گذاشتن حکومت فرانسه شدند، بلکه به زودی بخشهایی از انتهای شرقی جزیره را نیز تصرف کردند و ترور را در طبقه حاکم سفیدپوست ایجاد کردند.
برای مدتی ارتشهای فرانسوی، بریتانیایی و مختلف هائیتی همگی برای کنترل هیسپانیولا رقابت میکردند. هائیتیایی ها ارتش اصلی فرانسه را از بخش غربی جزیره بیرون راندند، اما استعمارگران دومینیکن و نیروهای بریتانیایی، به نوبه خود، هائیتیایی ها را از بخش شرقی بیرون راندند. در سال 1809 این مستعمره به اسپانیا پیوست. اما در سال 1821 گروهی از دومینیکن ها فرماندار اسپانیا را برکنار کردند و به دنبال رهبری کشورهای سرزمین اصلی اعلام استقلال کردند.
اشغال هائیتی
تاریخ جمهوری دومینیکن. در عرض چند هفته نیروهای هائیتی تحت رهبری ژان پیر بویر دوباره بخش شرقی جزیره را تصرف کردند و اشغال 22 ساله را اغاز کردند. هائیتی ها قدرت دولتی را انحصاری کردند، روابط کلیسا با رم را قطع کردند و سنت های اروپای غربی و اسپانیایی را از بین بردند. علاوه بر این، نیروهای هائیتی خودسرانه مواد غذایی و سایر تدارکات را مصادره کردند و تنش های قومی باعث خشم بیشتر شد. مورخان دومینیکن این دوره را بی رحمانه و وحشیانه به تصویر کشیده اند، اما بویر همچنین مردم برده را ازاد کرد و دولت او به طور کلی کارامد بود.
خوان پابلو دوارته
در دهه 1830 خوان پابلو دوارته که به عنوان پدر استقلال دومینیکن شناخته می شود، یک جامعه مخفی را برای مبارزه با هائیتی ها سازماندهی کرد. این شورش پس از یک زلزله ویرانگر در سال 1842 و همچنین وقوع جنگ داخلی در هائیتی قدرت گرفت و در نهایت در سال 1844 استقلال به دست امد. با این حال، دوارته و دیگر مبارزان ازادی ارمانگرا به زودی مجبور به تبعید شدند.
کودیلوس
بوئنونتورا بائز
از سال ۱۸۴۴ تا ۱۸۹۹ چندین کودیلو (مردان قدرتمند نظامی) بر جمهوری دومینیکن تسلط داشتند، از جمله پدرو سانتانا و بوئنونتورا بائز، دو رئیس جمهور دیکتاتوری که مانع رشد دموکراسی شدند و کشور را به منافع خارجی و تجاری فروختند. سوء مدیریت سانتانا و هزینه های سنگین نظامی (برای جلوگیری از حملات هائیتی) کشور را ورشکسته کرد و در سال 1861 از اسپانیا دعوت کرد تا مستعمره سابق خود را بازپس بگیرد و ترتیبی داد تا خود را به عنوان فرماندار کل منصوب کند.
سانتانا به عنوان یک خائن کاملا بی اعتبار شد و اسپانیا پس از یک اشغال کوتاه (1861-65) و یک سری نبرد علیه نیروهای میهن پرست، نیروهای خود را مجبور به عقب نشینی کرد. بائز سپس با یک طرح تحت الحمایه به ایالات متحده نزدیک شد. رئیس جمهور اولیس اس گرانت طرفدار الحاق بود، اما سنای ایالات متحده نتوانست این معاهده را با یک رای تصویب کند.
بی ثباتی در طول دهه 1870 ادامه یافت. Ulises Espaillat، یک اصلاح طلب ایده ال، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و سپس در سال 1876 سرنگون شد، که اولین دولت دموکراتیک کشور (هرچند کوتاه مدت) بود. بائز برای پنجمین بار (۱۸۷۶-۷۸) به ریاست جمهوری بازگشت اما مجبور به خروج شد. یک دوره نا ارامی مدنی با جانشینی از رؤسای جمهور به وجود امد که از ان Ulises Heureaux، که از سال 1882 تا 1899 بر کشور تسلط داشت، ظهور کرد.
رژیم او جاده های جدیدی ساخت، کانال های ابیاری حفر کرد، تولید کشاورزی را افزایش داد و مقدار زیادی سرمایه گذاری خارجی، به ویژه تولید کنندگان عمده نیشکر از کوبا را به ارمغان اورد؛ با این حال، او مانند پیشینیان خود با دست دیکتاتوری حکومت می کرد. او یک نیروی پلیس مخفی ترسناک ایجاد کرد، مطبوعات را محدود کرد و مرتکب تقلب انتخاباتی اشکار شد.
Heureaux در سال 1899 توسط رامون کاسرس، یک سیاستمدار رقیب ترور شد و کشور به سیاست هرج و مرج گذشته بازگشت. رهبران جدید به قدرت رسیدند و به نوبه خود مجبور به خروج شدند، از جمله خوان ایزیدرو خیمنز و هوراسیو واسکز – دو رقیب تلخ – و خود کاسرس. حتی ورود اسقف اعظم ادولفو نووئل به ریاست جمهوری در سال ۱۹۱۲ نتوانست این اختلال را ریشه کن کند و در عرض چهار ماه او نیز مجبور به استعفا شد.
مداخله ایالات متحده
در همین حال، ایالات متحده منافع تجاری خود را در جمهوری دومینیکن (و کل منطقه کارائیب) گسترش داده بود و اروپا را به عنوان شریک تجاری اصلی جمهوری جایگزین کرده بود. با این حال، سرمایه گذاران امریکایی و اروپایی از وضعیت مالی رو به وخامت جمهوری نگران شدند . در سال 1905 ایالات متحده شروع به اداره اژانس گمرکی جمهوری دومینیکن کرد و از ان برای پرداخت طلبکاران اروپایی جمهوری که تهدید به جمع اوری بدهی های خود کرده بودند، استفاده کرد. ایالات متحده کنترل کامل دولت کشور را در سال 1916 پس از فروپاشی ساختار سیاسی شکننده ان دوباره به دست گرفت.
در طول اشغال (1916-24) ایالات متحده هزاران سرباز را در جمهوری دومینیکن و همچنین در کشور همسایه هائیتی مستقر کرد که از سال 1915 تا 1934 طول کشید. سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده جاده ها، مدارس و امکانات ارتباطی و بهداشتی را ساخت و پروژه های دیگری را تکمیل کرد و دولت اصلاحات قانونی را تصویب کرد که به شرکت های نیشکر متعلق به ایالات متحده اجازه داد تا عملیات خود را گسترش دهند. برخی از دومینیکن ها به شدت علیه نیروهای اشغالگر واکنش نشان دادند، که کنترل خودسرانه را به دست گرفته بودند و اغلب از قدرت خود سوء استفاده می کردند.
ناارامی های مدنی، دیکتاتوری و دموکراسی
در سال ۱۹۲۴ هوراسیو واسکز در انتخابات ریاست جمهوری تحت نظارت ایالات متحده پیروز شد، اما او ثابت کرد که یک رهبر بی کفایت و فاسد است و فشار برای برکناری او افزایش یافت. انقلابی در سال ۱۹۳۰ اغاز شد که بخشی از ان ناشی از شوک اقتصادی اولیه رکود بزرگ بود. نیروهای مسلح، تحت کنترل قاطع رافائل تروجیلو، به جای دفاع از دولت، کنار ایستادند و اجازه دادند انقلاب موفق شود. سپس تروجیلو قدرت را به دست گرفت.
رژیم تروجیلو
رافائل تروجیلو
دیکتاتوری تروجیلو (1930-61) یکی از طولانی ترین و بی رحمانه ترین حکومت ها در دوران مدرن بود. تروجیلو کنترل کامل ارتش را حفظ کرد، اعضای خانواده را به دفاتر کلیدی منصوب کرد، قوانین سانسور و انطباق را به شدت اجرا کرد و دستور قتل مخالفان سیاسی و قتل عام هزاران مهاجر هائیتی را صادر کرد. تروجیلو همچنین بر سلسله مراتب کلیسا، سیستم اموزشی، صنعت سرگرمی و تقریبا هر عنصر دیگری از جامعه دومینیکن تسلط داشت. او سانتو دومینگو را به سیوداد تروجیلو تغییر نام داد و تقریبا هر چیزی که لمس می کرد نسبت به ان مالکیت پیدا میکرد.
اکثر دومینیکن ها عمیقا از تروجیلو و نیروی پلیس مخفی او می ترسیدند، اگرچه انها شخصیت جسورانه او را تحسین می کردند – که انها اساسا دومینیکن بودند – و توانایی او برای کنترل امور ملی و ترویج پروژه های عمومی را تحسین میکردند.
رامولو بتانکور
مخالفت داخلی در اواخر دهه ۱۹۵۰ افزایش یافت، زیرا پلیس مخفی تعداد بیشتری از مخالفان را زندانی و شکنجه کرد. در همین حال، تروجیلو به طور فزاینده ای پارانوئید شد، به ویژه پس از کشف اینکه دولت های کوبا و ونزوئلا از توطئه علیه او حمایت کرده اند. تروجیلو به ویژه برای رومولو بتانکور، رئیس جمهور ونزوئلا، که ماموران دومینیکن در ژوئن 1960 تلاش کردند او را ترور کنند، کینه شدیدی ایجاد کرد.
این اقدام به سرعت توسط سازمان کشورهای امریکایی محکوم شد، که تحریم های اقتصادی را اعمال کرد؛ ایالات متحده نیز حمایت خود را پس گرفت. در ماه مه 1961 این شخص در یک بزرگراه روستایی ترور شد. وارثان و پیروان تروجیلو تلاش کردند تا در قدرت باقی بمانند، اما انها نیز بیرون رانده شدند و کشور مسیر دموکراتیکتری را اغاز کرد.
بوش، بالاگر و جانشینان انها
در سال ۱۹۶۳ خوان بوش و حزب انقلابی دومینیکن که میتوان گفت اصلاح طلب بود قدرت را به دست گرفت؛ او اولین رئیس جمهور دموکرات و مترقی در تاریخ این کشور بود. با این حال، بوش مقامات کلیدی ایالات متحده دشمن شد و پس از هفت ماه گیج کننده سرنگون شد. در سال ۱۹۶۵ یک انقلاب دموکراتیک برای مخالفت با بازگشت کشور به حکومت الیگارشی اغاز شد، اما ایالات متحده، از ترس نصب یک رژیم کمونیستی (همانطور که در دهه گذشته در کوبا اتفاق افتاده بود)، دوباره کشور را در سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۶ اشغال کرد و شورش را خاموش کرد.
برنده انتخابات سازمان یافته ایالات متحده در سال ۱۹۶۶، خواکین بالاگر، عروسک خیمه شب بازی سابق تروجیلو بود که خود را به عنوان یک محافظه کار میانه رو و نمادی از تغییر منظم معرفی کرد. بالاگر در مواجهه با چالش های سیاسی بوش و دیگر سیاستمداران مترقی، برای سه دهه اینده به یکی از چهره های اصلی ملی تبدیل شد.
حکومت محافظه کارانه بالاگر و انتخاب مجدد او در سال های 1970 و 1974، منعکس کننده قدرت الیگارشی تجاری، تجاری و صنعتی و همچنین ارتش بود. دولت بالاگوئر دستاوردهای اقتصادی قوی به دست اورد و برخی اصلاحات اجتماعی را ایجاد کرد، اما بخش بزرگی از جمعیت هنوز ناراضی بودند. به عنوان جایگزین حکومت محافظه کار، بسیاری از فعالان سیاسی از PRD یا حزب ازادیبخش دومینیکن تازه تاسیس شده بوش حمایت کردند.
در سال ۱۹۷۸ بالاگر توسط انتونیو گوزمان فرناندز از PRD شکست خورد. گوزمان با احتیاط برای اجرای اصلاحات حرکت کرد ، اما عناصر الیگارشی قدرتمند و اقتصاد شکننده باقی ماندند. طوفانی در سال ۱۹۷۹ کشور را ویران کرد و اقتصاد متزلزل تورم، اعتصاب و شرایط افسرده ایجاد کرد. گوزمان توسط یکی دیگر از نامزدهای PRD، سالوادور خورخه بلانکو، که به عنوان رئیس جمهور در 1982-86 خدمت کرده بود، موفق شد رهبری این کشور را در دست گیرد.
بنابراین، این کشور هشت سال دولت واقعا دموکراتیک را به پایان رساند که طولانی ترین دولت در تاریخ خود تا ان زمان بود. اما خورخه بلانکو با کاهش قیمت شکر در بازارهای جهانی، فساد گسترده در بوروکراسی دولتی و رکود اقتصادی مواجه بود. در تلاش برای تثبیت اقتصاد، او یک برنامه ریاضتی ناخوشایند را اغاز کرد که باعث اعتصاب و شورش های غذایی شد.
در نتیجه، بالاگر سالخورده (و در ان زمان نابینا) دوباره در سال 1986 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. در انتخابات سال ۱۹۹۰، او با وجود مشکلات اقتصادی مداوم کشور و ترس از اینکه سن بالاگر و کاهش سلامت، بی ثباتی را به وجود اورد، بوش را شکست داد. اپوزیسیون در سال ۱۹۹۰ و همچنین در سال ۱۹۹۴ ادعای تقلب کرد، زمانی که بالاگر دوباره با اختلاف اندکی پیروز شد.
در مواجهه با تظاهرات گسترده عمومی، بالاگر پس از گذراندن تنها دو سال از دوره خود موافقت کرد که کناره گیری کند. او در طول سه دهه حکومت خود، ثبات و رشد اقتصادی را برای کشور فراهم کرده بود، اما به قیمت بی عدالتی های اجتماعی و نقض حقوق بشر.
خواکین بالاگر و لئونل فرناندز رینا
در انتخابات ریاست جمهوری سال 1996 لئونل فرناندز رینا از PLD پیروز شد. فرناندز که امیدوار بود پایان حکومت کادیلو را جشن بگیرد ، ثابت کرد که یک رهبر توانا اما گاهی اوقات عجول است که بر نرخ بی سابقه رشد اقتصادی نظارت دارد. Hipólito Mejía، مهندس سابق کشاورزی، در سال 2000 به عنوان نامزد PRD به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
هاوارد جی ویاردا
تحت رهبری Mejía، جمهوری دومینیکن وارد توافقنامه تجارت ازاد امریکای مرکزی و جمهوری دومینیکن (CAFTA-DR) با ایالات متحده و چندین کشور امریکای مرکزی شد. Mejía همچنین نیروهای دومینیکن را برای جنگ در جنگ عراق فرستاد. پایان دوره Mejía با کاهش اقتصاد و کمبود مزمن برق مواجه شد. Mejía برای دوره دوم (پس از تغییر قانون اساسی برای اجازه دادن به یک مقام برای خدمت متوالی) اما به فرناندز، که در سال 2004 به قدرت رسید و در سال 2008 برای دوره سوم دوباره انتخاب شد، باخت.
زلزله هائیتی در سال 2010
خانه توسط یک زلزله عظیم در ژانویه 12، 2010، در پورتو پرنس، هائیتی نابود شد.
شوک های زلزله هائیتی در ژانویه 2010 در جمهوری دومینیکن احساس شد، اگرچه اسیب بسیار کمتری نسبت به همسایه ویران شده خود متحمل شد. بعدا در همان ماه جمهوری دومینیکن قانون اساسی جدیدی را اعلام کرد که در میان اقدامات دیگر، رئیس جمهور را از خدمت دو دوره متوالی منع کرد، سقط جنین را ممنوع کرد و تصریح کرد که کودکان متولد شده در جمهوری دومینیکن از مهاجران غیر مجاز شهروندان دومینیکن نیستند.
در استانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲، فرناندز از سوی حامیانش تحت فشار قرار گرفت تا تلاش کند تغییری در قانون اساسی ایجاد کند که به او اجازه دهد برای یک دوره متوالی نامزد شود. اما او تصمیم گرفت که این کار را انجام ندهد، اما در عوض حمایت خود را از همکار PLD دانیلو مدینا اعلام کرد. مدینا با به دست اوردن بیش از 50 درصد ارا (51 درصد) در دور اول رای گیری در ماه مه از دور دوم انتخابات در برابر نامزد PRD، رئیس جمهور سابق مجیا، اجتناب کرد و در ماه اوت دفتر اجرایی را به دست گرفت.
مدینا تعهد “بدون فساد” داده بود و وعده داده بود که سیستم برق پیشرفت خواهد کرد و اموزش و پرورش نیز بهبود خواهد یافت. او از انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۲ بهره مند شد که در ان حزب او کنترل اکثریت سنا و مجلس نمایندگان را به دست اورد.
ثبت نام برای اقامت قانونی
تا سال 2014 مدینه توانست تصویب اصلاحات اموزشی و قانون کار، برنامه های ایجاد شغل و اقدامات ضد فساد را مهندسی کند. او همچنین بر کاهش کسری مالی دولت و رشد تولید ناخالص داخلی 5 درصدی در سال 2014 نظارت داشت. با این حال، اعتراض شدید بین المللی به قانون 2013 وجود داشت که هائیتیایی های متولد جمهوری دومینیکن را از شهروندی دومینیکن محروم کرد و انها را اخراج کرد. (عبور غیرقانونی از هائیتی به جمهوری دومینیکن مرفه تر مدتهاست که منبع اصطکاک بین دو کشور بوده است.)
در پاسخ به این انتقادات، در سال 2014، دولت قانون سختگیرانه را تا حدودی اصلاح کرد. در عین حال، برخی استدلال کردند که تولد در جمهوری دومینیکن باید زمینه کافی برای شهروندی باشد، در حالی که مهاجران غیر مجاز که اخیرا وارد شده اند، همچنان از کشور اخراج می شوند. علاوه بر این، با وجود اطمینان دولت بر خلاف ان، ترس گسترده ای از اخراج دسته جمعی وجود داشت، زیرا مهلت ژوئن 2015 برای درخواست اقامت تحت برنامه تجدید نظر شده نزدیک شد.
دانیلو مدینا
اقتصاد همچنان به رشد خود ادامه داد و تولید ناخالص داخلی در سال 2015 به میزان 7 درصد رشد کرد. در این فرایند، محبوبیت مدیا افزایش یافت و در ژوئن ۲۰۱۵ قانون اساسی اصلاح شد تا او بتواند برای یک دوره متوالی نامزد شود.
در انتخابات ماه مه 2016، مدینه یک پیروزی قاطع به دست اورد. با به دست اوردن بیش از 60 درصد ارا، او نه تنها با کسب اکثریت مطلق، نیاز به دور دوم را پیش بینی کرد، بلکه بیشترین بخش ارا را در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری دومینیکن به دست اورد و در مجموع 59.53 درصد ثبت شده توسط خوان بوش در سال 1962 را به دست اورد. با این حال، انتخابات با اتهامات بی نظمی و شیوع خشونت خراب شد. PLD همچنین کنترل خود را بر هر دو مجلس قانونگذاری حفظ کرد و نمایندگی ان در مجلس نمایندگان عملا ثابت بود و تسلط تقریبا یکپارچه ان بر سنا از 31 کرسی از 32 کرسی به 26 کرسی کاهش یافت.
در اوایل دوره دوم حکومت مدینا، حامیان او شروع به شناور کردن این ایده کردند که قانون اساسی باید دوباره اصلاح شود تا مدینا بتواند به دنبال دوره سوم باشد. یک مبارزه داخلی در PLD بر سر این موضوع توسعه یافت و منجر به خروج فرناندز از حزب شد، هرچند مدینا در نهایت تصمیم گرفت که انتخاب مجدد را دنبال نکند. جمهوری دومینیکن در میان کشورهای کارائیب بیشترین اسیب را از پاندمی جهانی ویروس کرونا دریافت کرد. انتقاد از پاسخ مدینا به بحران بهداشتی ناشی از ان به عملکرد ناامید کننده PLD در انتخابات ملی 2020 کمک کرد که به دلیل پاندمی از ماه مه تا ژوئیه به تعویق افتاد.
لوئیس ابینادر، نامزد حزب انقلابی مدرن که ریاست جمهوری را به دست اورد، خود مجبور شد به طور موقت کمپین خود را به حالت تعلیق دراورد، زیرا او به کووید-19 مبتلا شد. PRM (حزب انقلابی مدرن) در سال 2014 توسط ابینادر و دیگر اعضای برجسته سابق PRD تاسیس شد. ابینادر برنده انتخابات با به دست اوردن بیش از 52 درصد از ارا، رهبری جمهوری دومینیکن را در ان زمان بر عهده گرفت.
لوئیس ابینادر
تا سپتامبر 2021، تحقیقات دفتر مبارزه با فساد دولت در مورد ادعای تخلف توسط اعضای دولت مدینه، چهار قانونگذار را به پولشویی و قاچاق مواد مخدر مرتبط کرد. ۹ مقام در نتیجه تحقیقات به حالت تعلیق درامدند یا از سمت خود برکنار شدند. پیش از این در سال 2021، ابینادر اعلام کرد که دیواری در امتداد مرز جمهوری دومینیکن و هائیتی برای مبارزه با مهاجرت غیرقانونی و تجارت غیرقانونی ساخته خواهد شد.
در حال حاضر (سال 2024) رهبری جمهوری دومینیکن بر عهده لوئیس ابینادر است.
درباره ما
گروه سرمایه گذاری ایساتیس استار یکی از قدیمی ترین نمایندگان شهروندی دومینیکا در ایران می باشد.
گروه ایساتیس استار با آغاز فعالیت خود، طی توافق نامه ای با کشور دومینیکا تصمیم به اخذ تابعیت و شهروندی کشور دومینیکا برای تمامی ایرانیان گرفته است. برای کسب اطلاعات درباره این پاسپورت اینجا کلیک کنید.
تماس با ما